روز نهم - ریو
" لب آب داری چه حسی؟"
آزادی یعنی چه؟ آیا آزادی؟ آزادی که هر چه میخوای در هر زمانی که میخوای داشته باشی یا نه؟
چشمانت را ببند ، فردی را در نظر بگیر که صبح بیدار میشود و وقتی از تختش بلند میشود هوس میکند آخر هفته را در سواحل ریو سپری کند ، تنها کاری که باید کند این است که گوشی را بردارد و سفارش بلیط درجه یک رفت و برگشت به ریو و رزور اتاقی را بکند که در بهترین هتل شهر است و پنجره ی آن رو به ساحل باز میشود. چند روز بعد با صدای موج های دریا از خواب بیدار میشود ، سالم ترین صبحانه ی هتل را سفارش میدهد و در بهترین سالن هتل صبحانه ی خود را میل میکند.
حالا تصور کنید این شخص تمام این لحظات را به همراه دوستان خود و کسانی که از بودن در کنار آنها لذت میبرد طی کند. کسانی که در شرایط سخت همراهش بوده اند و حالا با یکدیگر از این موقعیت سعادتمندانه بهره میبرند. خانواده و اطرافیان این فرد در غنای کامل به سر میبرند و از این که چنینن فردی را در دایره ارتباط خود دارند احساس غرور میکنند.
برای چند لحظه چشمان خود را باز کنید ، به اطراف خود نگاه بیندازید و دوباره چشمان خود را ببندید
. حوالی غروب است و فرد مورد نطر ما تنها کافی به برنامه ی اپراها ، کنسرت ها و فستیوال های دایر در آن شب نگاه بیندازد و به کمک همسفرانش یکی از آنها را انتخاب کند.
اگر شما جای او بودید چه برنامه ای را انتخاب میکردید؟ به راستی اصلا دوست داشتید جای او بودید؟ یک بار دیگر چشمان خود را ببندید و خودتان را جای او تصور کنید. چه حسی دارید؟ آیا لذتبخش نیست؟
برای رسیدن به آزادی چه بهایی میتوانید پرداخت کنید؟
- ۹۲/۰۴/۲۷