روز پنجم
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ب.ظ
"رفتن نه کوله میخواهد نه پوتین ، رفتن پا میخواهد"
دستم سخت به نوشتن می رود اما زمستان مریض شده و شاخه هایش خشکیده ،دلم بهار می خواهد!
امروز میهمان جمع بزرگی بودیم ، از کسانی که نه آنچنان کوله ای داشتند و نه کفشی ، اما پای رفتن داشتند .
امشب پایم را آماده ی رفتن میکنم ، بعد کوله بستن و بند پوتین سفت کردن راحت میشود.
مشکل ها از همان جایی شروع شد که یادم رفت کجا میخواستم بروم ، چرا میخواستم بروم . پایم را همانجا جا گذاشتم .
امشب میروم پایم را پس میگیرم بعد پاهایم را همانجا که جایشان است جا میکنم.
پایم را که جا گذاشتم پاییز شدم . خود به خود پاییز به زمستان تبدیل شد . بعد هر جه زور زدم تنها توانستم بروم دسته هیزوم هایی بیابم تا صرفا از سرما تلف نشوم...
امشب دلم بهار میخواهد!
- ۹۲/۰۴/۲۱