چیزی که منو نکُشه قوی ترم میکنه
رهبر در انتظار سردار بزرگ خود چشم به صحرا نمی ماند . دل به صحرا میزند و سردار خود را می یابد.
سردار در زیر سایه ی سرابی به خواب رفته است.
رهبر با باران می آید!
ما در حال غرق شدن در زیستنمان هستیم و زندگی تکرار نشانه هاست. نشانه هایی که مانند تکه پاره هایی ساکن روی آب هستند و چالش ها باعث می شوند تا این تکه ها در دسترس ما قرار بگیرند.
زندگی بیش از آنچه فکرش را کنیم به ما بها می دهد.
زندگی بیش از آنچه فکرش را کنیم ارزش جنگیدن دارد.
زمان با سرعت به پیش میرود و با خود فکر میکنم که آیا زندگی میکنم؟
"پنیر را بو بکش"
-چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟-
همیشه راه های تازه ای مقابل چشمانمان می افتد ، اگر جلویشان را نگیریم.
گاهی وقت ها از مشکلات کوهی میسازیم که جلوی دیدمان را میگیرد ، گاهی هم مقصدمان در نوک قله ایست که هیچگاه تپه های مقابل نمیتوانند مانع شوند. گاهی مقصدمان ستاره ی قطبیست و از هر جا و هر لحظه ی شب میتوانیم آن را با انشگت به دیگران نشان دهیم.
زندگی ساده تر از آن است ته در مغزمان میپیچد.
گاهی لازم است گوشه ای بنشینی و گره ها را تک تک باز کنی
هر مشکلی راه حلی دارد. اما مهم مسیر رسیدن از مساله به حل است.
زمان مشخصی را برای یافتن جواب بگذار و بعد دیگر فکر نکن! اقدام کن!
بیشتر آدم ها آنقدر به مسایلشان فکر میکنند که زمانی برای اقدام برای حل آنها باقی نمیگذارند.